به گزارش تحریریه، پروفسور دینگ لانگ از موسسه مطالعات خاورمیانه در دانشگاه مطالعات بینالمللی شانگهای، در مقالهای در روزنامه گلوبال تایمز با عنوان «از سرگیری مذاکرات هستهای ایران: اجبار نیاز نیست» به بررسی پیامدهای جنگ اخیر ایران و اسرائیل و چشمانداز مذاکرات هستهای پرداخت.
جنگ دوازدهروزه میان اسرائیل و ایران که جهان را بهشدت شوکه کرد، بهوضوح نشان داد که راهحل مسئله هستهای ایران از مسیر توسل به زور نمیگذرد. حتی اگر همانطور که آمریکا و اسرائیل ادعا میکنند، حملات هوایی آنان خسارات سنگینی به تاسیسات کلیدی هستهای ایران وارد کرده باشد، اما این پیروزی تاکتیکی نمیتواند شکست راهبردی آنها را پنهان کند.
از یک سو، اهداف مهم اسرائیل نیز هدف حملات ایران قرار گرفتند و افسانهای که اسرائیل طی دههها درباره شکستناپذیری خود ساخته بود، فرو ریخت. از سوی دیگر، این اقدام نظامی باعث شد ایران با عزم بیشتری از حقوق هستهای خود دفاع کند و فعالیتهای مربوط به آن حتی ممکن است با سرعت بیشتری ادامه یابد.
این تناقض که «هرچه سرکوب بیشتر، گسترش هم بیشتر» را رقم میزند، نشان میدهد که راهحل نظامی برای مسئله هستهای ایران نهتنها کارساز نیست، بلکه نتیجه معکوس خواهد داشت. افزایش قابلتوجه سطح غنیسازی اورانیوم در ایران نسبت به دوران اجرای توافق هستهای، اثرات منفی یکجانبهگرایی و ماجراجویی نظامی را بهخوبی نشان میدهد.
پس از جنگ، بازگرداندن مسئله هستهای ایران به مسیر مذاکرات چندجانبه، به اجماعی در میان جامعه بینالمللی تبدیل شده است.
سه جبهه دیپلماتیک برای حل بحران هستهای ایران
پس از درگیری ایران و اسرائیل، جامعه بینالملل تلاشهای دیپلماتیک فشردهای برای حلوفصل مسئله هستهای ایران آغاز کرده است. در حال حاضر، سه مسیر اصلی برای مذاکرات وجود دارد.
1- میانجیگری نروژ و بنبست اعتماد؛ نتیجه جنگ، دلسردی ایران از مذاکره
نخست، با میانجیگری نروژ، آمریکا در مقطعی اعلام کرد که قصد دارد در اواسط ژوئیه مذاکرات با ایران را در اسلو از سر بگیرد. اما پس از جنگ، اعتماد ایران به آمریکا بیش از پیش از بین رفت و واقعیت تلخ، ایران را نسبت به نتایج احتمالی مذاکرات دلسرد کرده است. ایران قاطعانه خواسته نامعقول آمریکا و اسرائیل برای «غنیسازی صفر» را رد کرده است.
هرچند مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم میان ایران و آمریکا میتواند راه میانبری برای رسیدن به توافق نهایی باشد، اما اکنون با موانع جدی و خطر واکنشهای شدید مواجه است، بهویژه با توجه به اینکه میان آمریکا، اسرائیل و ایران رویارویی نظامی مستقیم روی داده است.
2- تلاش اروپاییها برای بازگرداندن ایران به میز مذاکره پیش از ریاست روسیه در شورای امنیت
دوم، بریتانیا، فرانسه و آلمان بهزودی مذاکراتی با ایران را در ۲۵ ژوئیه در استانبول آغاز خواهند کرد. آنها تلاش دارند با استناد به مکانیزم ماشه ایران را وادار به توقف غنیسازی با درصد بالا کنند و در مقابل، وعده میدهند تحریمهای غیرهستهای علیه ایران را بهتدریج لغو نمایند.
ازسرگیری مذاکرات چندجانبه در اصل خبری مثبت است، اما مذاکراتی که با فشار و تهدید همراه باشد، میتواند پیامدهای منفی فراوانی به دنبال داشته باشد.
نخست آنکه، هرچند تهدید به اعمال تحریمها باعث از سرگیری مذاکرات شده، اما کشورهای اروپایی میکوشند پیش از آنکه روسیه در ماه اکتبر ریاست دورهای شورای امنیت سازمان ملل را بر عهده بگیرد، ایران را به بازگشت به میز مذاکره وادار کنند. از آنجا که فرصت زمانی محدود است، احتمال بینتیجه ماندن مذاکرات زیاد بوده و این ممکن است منجر به اعمال تحریمهای گستردهتر و شدیدتر علیه ایران شود.
چنین رویکردی ممکن است نتیجهای معکوس به بار آورد. ایران بهروشنی هشدار داده که بازگرداندن تحریمهای بینالمللی را بهمنزله «اقدامی خصمانه و سیاسی» تلقی خواهد کرد و در واکنش، اقدامات متقابل از جمله راهاندازی مجدد تأسیسات حساس هستهای را در پیش خواهد گرفت. اگر اوضاع به این شکل پیش رود، نتیجه مذاکرات میان ایران و اروپا میتواند کاملاً معکوس شود؛ به این معنا که ایران با سرعت بیشتری برنامه هستهای خود را پیش ببرد و روابطش با غرب بیش از پیش تیره شود.
دوم آنکه، در درون اتحادیه اروپا درباره اثربخشی تحریمها اختلافنظر وجود دارد؛ آلمان بیشتر بر راهحلهای دیپلماتیک تأکید دارد، در حالی که فرانسه بر اتخاذ مواضع سختگیرانه پافشاری میکند. این اختلاف دیدگاه میتواند توان اقدامات مشترک اروپاییها را تضعیف کند.
سوم آنکه، آمریکا و اسرائیل همچنان به بیثباتسازی اوضاع ادامه میدهند. حملات یکجانبه این دو کشور به تأسیسات هستهای ایران، بحران بیاعتمادی ایران به کل غرب را تشدید کرده و نقش اروپا را بهعنوان میانجی هرچه بیشتر به حاشیه رانده است. تجربه تاریخی نشان داده است که کشورهای اروپایی در دورههایی که روابط ایران و آمریکا رو به بهبود میرود، میتوانند نقش حمایتی و تسهیلکننده ایفا کنند، اما در شرایط تشدید تنش و رویارویی، عملاً از ایفای نقش مؤثر بازمیمانند.
3- سازوکار نوآورانه چین، روسیه و ایران برای اعتمادسازی و حل بنبست مذاکرات
سوم اینکه، سازوکار مذاکراتی میان چین، روسیه و ایران از نوآوری بیشتری برخوردار است. این سه کشور تاکنون چندین بار درباره مسئله هستهای ایران به گفتوگو نشستهاند و بر پایه اصل «گامبهگام و متقابل» خواهان ایجاد سازوکاری قابل راستیآزمایی برای اعتمادسازی هستند. این چارچوب میتواند به حل بنبست «چه کسی نخست عقبنشینی کند» کمک کند. طراحی این سازوکار از تجربه موفق توافق سال ۲۰۱۵ بهره گرفته است، توافقی که در آن اصل «زمان بده، فضا بگیر» بهکار گرفته شده بود؛ و این میتواند چارچوبی عملی برای مذاکرات ارائه دهد.
در آستانه ازسرگیری تلاشهای دیپلماتیک چندجانبه درباره مسئله هستهای ایران، جامعه جهانی باید به مذاکرات یک فرصت واقعی بدهد. چرا که شکست مذاکرات میتواند به تشدید و شتابگیری فعالیتهای هستهای منجر شود، احتمال مداخله نظامی را افزایش دهد و حمله به تاسیسات هستهای، خطر گسترش تسلیحات هستهای را به دنبال خواهد داشت. این وضعیتِ آویزان میان جنگ و صلح که به «اثر پرتگاه» شهرت دارد، سبب میشود پنجره فرصت دیپلماتیک پس از جنگ حتی کوچکتر از قبل شود.
از همین رو، چین پنج پیشنهاد محوری را مطرح کرده که اصول اساسی و گامهای اجرایی مورد نیاز برای پیشبرد مذاکرات هستهای ایران را تشکیل میدهند؛ و میتوانند پایهگذار سازوکاری پایدار برای حل مسئله هستهای ایران باشند.
پیش از آغاز مذاکرات معنادار درباره مسئله هستهای ایران، جامعه بینالمللی باید برخی مسائل بنیادین را روشن کرده و به اجماعی فراگیر دست یابد تا زمینهای مساعد برای موفقیت مذاکرات فراهم شود.
مسئله هستهای تنها ابزاری برای مهار ایران است؛ ضرورت حل ریشهای تنشها
پیش از هر چیز، باید دانست که ماهیت واقعی مسئله هستهای ایران، خصومت عمیق میان ایران و آمریکا ـ اسرائیل است، و مسئله هستهای تنها نمود بیرونی و ابزاری برای مهار ایران است. تا زمانی که بنبست امنیتی میان دو طرف پابرجاست، مسئله هستهای راهحل نهایی نخواهد یافت؛ حتی اگر توافقی موقتاً حاصل شود، در هر لحظه ممکن است فروبپاشد. بنابراین، حل مسئله هستهای باید از راه کاهش تنشها و دشمنیهای متقابل و تلاش برای آشتی و تفاهم میان طرفین پی گرفته شود. در غیر اینصورت، تمامی تلاشها بینتیجه خواهد ماند و در چرخهای باطل گرفتار خواهد شد.
دوم آنکه، مسئله هستهای ایران باید صرفاً از مسیر گفتوگو و مذاکره حلوفصل شود. اگر ایالات متحده توافق هستهای ایران ـ که با تلاش فراوان جامعه بینالمللی حاصل شده بود ـ را بهطور یکجانبه نقض نکرده بود، مسئله هستهای ایران از مسیر خود خارج نمیشد و به وضعیت وخیم کنونی نمیرسید. بنابراین، تنها با بازگشت به چارچوب مذاکرات چندجانبه بینالمللی و ایجاد توازن میان عدم اشاعه تسلیحات هستهای و بهرهبرداری صلحآمیز از انرژی هستهای، میتوان به راهحلی واقعبینانه دست یافت. حملات نظامی اخیر آمریکا و اسرائیل به ایران بار دیگر نشان داد که توسل به زور نمیتواند مسئله هستهای ایران را حل کند و تنها نتیجهای معکوس به بار خواهد آورد.
سوم آنکه، جامعه جهانی باید بهطور مشترک برای حل مسئله هستهای ایران تلاش کند. بهدلیل پیامدهای شدید و منفی درگیری نظامی میان ایران و اسرائیل، فضای بینالمللی برای انجام مذاکرات درباره پرونده هستهای ایران بهشدت وخیم شده است و احتمال موفقیت مسیرهای موجود برای مذاکره نیز بهطور قابلتوجهی کاهش یافته است.
با این حال، هرچه بحران هستهای ایران عمیقتر شود، نیاز به هماهنگی و تلاش جمعی جامعه جهانی نیز بیشتر خواهد بود.
در حال حاضر، سازوکارهای مذاکراتی مختلف نشاندهنده تمایل طرفین برای دستیابی به توافق هستند. این تلاشهای دیپلماتیک شایسته تشویق و حمایتاند، اما جامعه بینالمللی باید چارچوبی منسجم و یکپارچه برای مذاکرات ارائه دهد؛ چارچوبی که ضمن حفظ مسیرهای مختلف موجود، در نهایت به شکلگیری مکانیزمی بینالمللی با نمایندگی گسترده و مشابه با مذاکرات سال ۲۰۱۵ منجر شود.
پس از عبور از گردباد جنگ و خونریزی، مسئله هستهای ایران بار دیگر در نقطه عطفی بین جنگ و صلح قرار گرفته است. دستیابی به راهحل از مسیر گفتوگو، و پرهیز از شعلهور شدن دوباره آتش جنگ، هم به سود طرفهای درگیر در پرونده هستهای ایران است و هم به نفع کل جامعه جهانی.
پایان/
نظر شما